نوت های دوستی ما

نوت های دوستی ما

وقتی بغض میکنی اما دلیلی واسه گریه پیدا نمیکنی بدون دل خدا واست تنگ شده ومیخواد صداش کنی
نوت های دوستی ما

نوت های دوستی ما

وقتی بغض میکنی اما دلیلی واسه گریه پیدا نمیکنی بدون دل خدا واست تنگ شده ومیخواد صداش کنی

به سلامتی

به سلامتی مگس که یادمون داد زیاد که دور کسی بگردی آخرش میزنه تو سرت !

 

فریب

هر وقت یکی رو فریب دادی قبل از اینکه فکر کنی چقدر احمق بود 

 فکر کن چقدر بهت اعتماد داشت 

فقر

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ... دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم! دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ... معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ... و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد . . .

نمی دونی نمی دونی تو این دنیا دنبال چیم ؟!!!!.... 

خستمو دنبال دنیای دیگه ام 

 دنیایی ک توش نه دودی بوده و نه دودی هست... 

اونجا بدی خوب نمیشه و خوبی بد!! 

من یه نور دیدم....اونجا جنگ نیس....می دونی یه جور دیگه س! 

کجایی سهراب؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو کجایی سهراب؟

آب را گل کردند، چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟
...

زخم ها بر دل عاشق کردند ، خون به چشمان شقایق کردند...تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی ، عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...

وای سهراب کجایی که ببینی حالا ، دل خوش مثقالیست!!!

دل خوش سیری چند؟؟!!

صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟