به سلامتی پدری که «نمیتوانم» را در چشمانش زیاد دیدیم، ولی از زبانش هرگز نشنیدم…
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید، اما واسه خیلیها پدری کرد…
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه، میره کارگری برای سیرکردن شکم بچهاش، اما بچهاش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه…
به سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دودش…
به سلامتی پدری که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن…