نوت های دوستی ما

نوت های دوستی ما

وقتی بغض میکنی اما دلیلی واسه گریه پیدا نمیکنی بدون دل خدا واست تنگ شده ومیخواد صداش کنی
نوت های دوستی ما

نوت های دوستی ما

وقتی بغض میکنی اما دلیلی واسه گریه پیدا نمیکنی بدون دل خدا واست تنگ شده ومیخواد صداش کنی

داستان جالب کشاورز و زن غرغرووو

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن زد و زن در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت…

یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

کشاورز گفت:

خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟

کشاورز گفت:

آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه

واقعاکه.......

وقتی که ما ایرانیا میخوایم کسی رو ستایش کنیم؛

عجب نقاشیه نکبت…

چه دست فرمون داره توله سگ…

چه صدایی داره کثافت …

چه گیتاری میزنه ناکس…

استاده کامپیوتره لامصب…

عجب گلی زد بی وجدان…

بی شرف کارش خیلی درسته…

دوستت دارم وحشتنـــــاک…

وقتی که میخوایم ناسزا بگیم یا نیش و کنایه بزنیم ؛

برو شازده…؟

چی میگی بامعرفت …؟

آخه آدم حســـابی…؟

چطوری آی کیو…؟

به به استاد معظــــم…؟

کجایی با مرام…؟

آقای محترم…؟

برو دکتـــر برو…؟

.

.

.

بیاندیش … نخند

طنزای باحال

خوراک جیگر 

 اولین باری که برای بچه ها خوراک جگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره.
غذا رو کشیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صدا زدم. پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم.. دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه. به بچه ها گفتم:
"ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمزه است، یه کوچولو امتحان کنید...اصلا می دونید اسم این غذا چیه؟ یه راهنمایی می کنم بهتون....باباتون گاهی منو به همین اسم صدا می زنه."
ناگهان چشمهای دخترم گشاد شد.. به برادرش سقلمه زد و گفت:
"نخور! نخور! تاپاله است!"
 

 

 

 

کیک 70طبقه  

غضنفر میره قنادی ، میگه : ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید ؟! قناد میگه : نخیر نداریم
. فردا دوباره غضنفر میاد ، میپرسه : شرمنده ، کیک هفتاد طبقه دارید ؟ باز قناد
میگه : نخیر نداریم . خلاصه یک هفته تمام هر روز کار غضنفر این بود که بیاد سراغ
کیک هفتاد طبقه بگیره و قناد هم هرروز جواب میداده که نداریم . آخر هفته قناده با
خودش میگه : این بابا که مشتریه ، بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم ، یک پول خوبی
هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو میذاره یک
کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه . شنبه اول صبح غضنفر میاد ، میپرسه : ببخشید ،
کیک هفتاد طبقه دارید ؟! قناد با لبخند بر لب میگه : بعله که داریم ، خوبشم داریم !
غضنفر میگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقة بیست چهارمش به ما بده ! 

 

  


ادامه مطلب ...

جملات زیبای دکترشریعتی

 نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد 

 

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت  

 

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد 

 

گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش  

 

و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد  

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد 

 

بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم  را

  

 ****** 

بگذار شیطنت عشق چشمان ترا به برهنگی خویش بگشاید.هرچند  


آنجا جز رنج وپریشانی نباشد؛اما،کوری را بخاطر آرامش تحمل نکن! 

 
 

******

 

ادامه مطلب ...

سرقت با قلقلک دادن در تهران

سارقان حرفه‌ای و سابقه‌دار، پس از سوار کردن یک مرد 71 ساله ، او را آنقدر قلقلک دادند که بیهوش شد و سپس اموالش را سرقت کردند.

 چند روز پیش، عابران در یکی از محله‌های خلوت غرب تهران با مشاهده پیرمردی که در حاشیه یک کوچه بیهوش افتاده بود، موضوع رابه مرکز فوریت‌های پلیسی 110 گزارش کردند و پس از حضور ماموران در محل، مرد سالخورده به بیمارستان منتقل و پس از اقدامات پزشکی، وی به دادسرای جنایی تهران مراجعه و در ارتباط با بیهوشی خود و سرقتی که از وی صورت گرفته، شکایت کرد.

ادامه مطلب ...