چــرآ آدمآ نِمیــدوننـ بَعضـــــے وقــتآ خُدآحافظ یَعنــــے نذآر بِرمـ . . .
موختهام که وابسته نباید شد؛
نه به هیچ کسی و نه به هیچ رابطه ای؛
این نشدنی ترین اصلی بود که آموختم ...
چــرآ آدمآ نِمیــدوننـ بَعضـــــے وقــتآ خُدآحافظ یَعنــــے نذآر بِرمـ . . .
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند، چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟
...
زخم ها بر دل عاشق کردند ، خون به چشمان شقایق کردند...تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی ، عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...
وای سهراب کجایی که ببینی حالا ، دل خوش مثقالیست!!!
دل خوش سیری چند؟؟!!
صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟